وقتی ترمزها بریده میشوند
هومن حاتمی
خبرنگار
در روزها و شبهای کسالتبار کرونایی که قرنطینه خانگی خیلیها را عاصی و دلمرده کرده تماشای فیلمهای مهیج و خوشساخت یک مرهم امتحان پسداده است. فیلم جدید جیمز منگولد میتوانست اثری حوصلهسربر از کار دربیاید که براساس قصهای واقعی ساخته شده و خیلیها آخر آن را میدانند و زیر و بمهایش را در گذر تاریخ بارها شنیدهاند. اما هنر منگولد تبدیل روایت مشهور از رقابت دو کمپانی بزرگ فورد و فراری به یک درام شخصیتمحور با افت و خیزهای روایی حساب شده است. «فورد علیه فراری» پراست از صحنه تعقیب و گریز با اتومبیل؛ صحنههایی که ماشینها با غرش موتورهایشان برای هم رجز میخوانند و حتی در پیچهای تند پیستهای مسابقه به ندرت سرعت خود را پایین میآورند. اما «فورد علیه فراری» فراتر از این لایه ظاهری بیشتر درباره آدمهاییست که این غولهای پرسرعت را طراحی کردند یا حاضر شدند برای شکستن رکورد آنها پشت فرمانشان بنشیند و دست به هر دیوانهبازیای بزنند. برگ برنده فیلم حضور مت دیمون و کریستین بیل در نقش زوج طلایی کمپانی فورد است که طراحی سریعترین ماشین تاریخ را بهانهای میکنند برای نمایش جنون بیحد و حصرشان برای تجربه موقعیتهای ناشناخته و پرهیجان؛ موقعیتهایی که ماشینها هم در آنها به اندازه شخصیتها موجوداتی جاندار و بااحساس جلوه میکنند.
فورد علیه فراری
کارگردان: جیمز منگولد
بازیگران: مت دیمون، کریستین بیل، جان برنتال، کترینا بلف
محصول: 2019، امریکا
تأویل رؤیاهای آرمانگرایان
سایرمحمدی
خبرنگار
پژوهشگران کم شماری نقش آرمانشهرگرایی در انقلاب را همچون ابزاری برای برانگیختن تخیلات، برچیدن نظامی کهن، ایجاد دنیایی جدید، یا ساختن انسانی طراز نوین تحلیل کردهاند. با وجود این آرمانشهرگرایی در این مفهوم، کلید نیروی احساسی انقلاب روسیه یا هر انقلاب موفق دیگری است. نویسنده در این کتاب درباره رؤیاهای انقلابی، تخیلات، برنامهها و طراحیها و رفتارهای آرمانشهری میگوید و بهعنوان مطالعه تصورات انقلابی و اقدامات مبتکرانه، به دوران طوفانی تاریخی قبل و بعد از انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 میپردازد. ریچارد استایتز به جنبههای شاعرانه انقلاب یعنی ارائههای آن، اهدافی که با زندگی مردم ارتباط دارند، فرمها، ایدهها، زبانها، احساسات، ابتکارات، خلق و خو، کنشها، غمها، تجربهها، رؤیاها و امیدهای آن میپردازد. استایتز سعی کرده نگاهی تازه به حوزه آشنای تاریخ نگاری انقلاب یعنی سیاست، تلاش برای قبضه کردن قدرت، برنامهها و ایدئولوژیهای حزبی و سیاست اقتصادی داشته باشد.
رؤیاهای انقلابی (رؤیاهای آرمانشهری و زندگی آزمایشی
در انقلاب روسیه)
نویسنده:ریچارد استایتز
مترجم: افشین خاکباز
چاپ اول و دوم 1398
ناشر: نشر نو
گذری بر اندیشه و نگاه فیلم «انگل»
سمفونی ناگزیر تقدیر
سارا آقابابایان
«انـگل / Parasite» جدیدترین ساخته بونگ جون هو کارگردان اهل کره جنوبی، که پس از فیلم خاطرات قتل به شهرت جهانی رسید، فاتح بلامنازع عالم سینما در سال 2019 لقب گرفت که علاوه بر کسب نخل طلای جشنواره کن و جوایز گلدن گلاب ، یک تنه چهار اسکار اصلی را درو کرد. داستان فیلم زمانی آغاز میشود که اعضای خانواده کیم که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند با مدارک جعلی در خانه خانواده ثروتمندِ پارک به عنوان معلمان خصوصی، آشپز و راننده استخدام میشوند و سپس این دو خانواده در جوار هم ماجراهای غیرمنتظرهای را از سر می گذرانند که در انتها به فاجعه ختم میشود. مضمون جهانشمول اختلاف طبقاتی و تعارضهای اجتماعی ازجمله دلایلی است که این فیلم را به اثری جذاب برای مخاطبان چهارگوشه جهان تبدیل کرد تا فیلم علاوه بر کسب جایگاه والای هنری، فروش موفقیتآمیزی را نیز در سراسر جهان تجربه کند.
مهمترین ابزار فیلم انگل برای تعمیق محتوای قصه درگیر کنندهاش، تمسّک به نمادپردازیهایی است که به لطف کارگردانی استادانه بونگ جون هو، قابهای هوشمندانه ، جلوههای بصری و اجرای عالی بازیگران نه تنها شعاری و باسمهای از آب درنیامده بلکه وجه استعاریشان فیلم را چندین بار قابل تماشا کرده است. در ابتدای داستان و زمانی که خانواده کیم موذیانه یک به یک در عمارت خانواده پارک نفوذ میکنند، پیرامون کیمها علائمی میبینیم که خبر از گذشته بسامان این خانواده میدهد؛ پدر خانواده پیش از ورشکستگی کمپانی خود را داشته، دخترش از هنر سررشته دارد، پسر تحصیلکرده و مادرخانواده ورزشکاری در سطح ملی بوده است، پس کاراکترها به نحوی شناسانده و ملموسند که با هرکدامشان می توان همذات پنداری کرد. این خاصیت پردازش همه شخصیتهای فیلم است که در مقطعی شرورند و در مقطعی دیگر قربانی، چنانچه از لحاظ مادی گرایی، تجمل پرستی و خودخواهی تمایزی بین پارک های دارا و کیم های ندار نیست و حتی مظلومترین کاراکتر یعنی مستخدمه قدیمی خانه نیز بیگناه نیست چرا که سالهاست شوهرش را دزدکی در آن خانه سکونت داده است.
فیلم برای پرهیز از پیشداوری منفی مبنی بر موروثی بودن ثروت پارک، اشاره دارد به اینکه پدر خانواده از صفر شروع کرده و فیالمثل یک رانتخوار دولتی نیست بلکه به عنوان یک کارآفرین صنعت آی تی او و خانوادهاش استحقاق رفاه امروزشان را دارند. اما با لایه برداری از میزانسن ظریف یکی از سکانسهای کلیدی میتوان به نیمه تاریک خانواده پارک پی برد جایی که کیم ها که در غیاب صاحبخانه میهمانی بی دوامی برای رفع حسرت آنچه نداشتهاند برگزار کرده بودند و با بازگشتشان مخفی شدند این نکته که خانواده پارک با وجود رد مشخص روی فرش متوجه جابجا شدن میز و کیم های پنهان شده زیر آن نمیشوند مبین ویژگی تفرعن آنهاست که فرودستان را نادیده گرفته و از ایشان پرهیز دارند برعکس کیم ها که حتی پنجره خانهشان بالاتر از دیدشان است اینجا نیز مضطرب رو به بالادستیها می نگرند.
آنچه از فیلم متبادر میشود این است که توقع درستکاری ملازم اغنیاست و بر تنگدستانِ گرفتار حرجی نیست به عبارت دیگر برخلاف کلیشههای مسبوق، پولداربودن تعارضی با نیک سیرت بودن ندارد بلکه در یک بینش نسبی گرایانه و طبقاتی، استطاعت مالی پیش نیاز تعهد به اخلاقیات است همچون پارک های متمول که فراغت بیشتر و استرس کمتر به آنها امکان مهرورزی میدهد، امکانی که برای کیم ها موجود نیست چرا که آسیب پذیرترند همچنان که در تمثیلی انضمامی یک طوفان و رگبار که برای پارک ها تأسفی اندک تنها بابت از دست رفتن پیک نیک جشن تولد پسرشان به همراه دارد در سوی دیگر شهر داروندار خانواده کیم را به آب داد. با چنین نقطه نظری است که فیلم، کیم ها را به رغم سوء استفاده و دروغگویی و دسیسه چینی تبرئه میکند. عشق والدین به هم و به فرزند در خانواده ثروتمند بیشتر است که از نگاه فیلم این از عواقب لاعلاج سرمایهداری است همانطور که زنان طبقه مرفه نیاز به فعالیت و حرفهای ندارند پس الگوی دیرینه جنسیتی در این طبقه بیشتر است مانند زن پارک که نقش سنتی مادرهمسری را ایفا می کند بدون هیچ هنر و تخصص خاصی و همیشه محتاج کمک دیگران است در حالیکه دختر و همسر کیم همه فن حریف هستند، از این رو خانواده پارک نیز محتاج کیمها بوده و زمانی آسودگی را بیش از همیشه تجربه میکنند که کیم ها مشغول رتق و فتق امورند.
مهمترین و خاصترین کاراکتر فیلم جسیکا دختر کیم است، او که همان ابتدای ماجرا عقده توجه و اختلال حقارتش در فرامین شمردهاش به خانم پارک تصریح میشود، کمتر از پدرو مادر و برادرش سخن میگوید و منویاتش را افشا میکند و همین مرموز بودنش است که اعمال و کنشهایش را بیش از دیگران تأثیرگذار میکند، پس فیلمساز با علم به این خصیصه مهمترین قرینهسازیهای نمادینش را بین جسیکا و خانم پارک بنا میکند؛ از جمله تلاش جسیکا برای خرید لباس درمیان جمعیت یک فروشگاه تخفیف دار وموقعیت برعکس خانم پارک که به تنهایی در گنجه بزرگ لباسهایش است یا زمانی که خانم پارک جلوی آینه مشغول آرایش در فکر دعوت جسیکا به یک میهمانی است و جسیکای سیل زده در حالیکه روی کاسه توالت نشسته تا جلوی فوران کثافت را بگیرد سیگارمی کشد، کاسه توالتی که در یک میزانسن معنادار بالاتر از سطح زندگی این خانواده قرار گرفته است، گویی بدبختی از حد گذشته و کاری از دست کسی ساخته نیست و تمام زرنگیها و برنامهریزیها همانطور که پدر فلک زده فردای بیخانمان شدن به پسرش میگوید بی ثمر است، زندگی کاذبشان در خانه پارک ها نیز همچون آن تکه سنگ تقلبی روی آب است و همانند منزلشان در نهایت منجلابی است که سرریز میکند.
آمیزش هنرمندانه ژانرها که طی دهه گذشته به ویژگی جاذب سینمای کره جنوبی تبدیل شده در انگل به شکل تغییرمسیر فیلم از طنز هجوآلود پرده اول به تریلری دلهره آور و حتی در مواقعی گروتسک آزاردهنده رخ میدهد، صورت پذیرفتن این تطور در عین حفظ تعادل و ثبات لحن و بدون اینکه برای لحظهای تکانه فیلم نزد مخاطب فروکش کند، حیرتانگیز است. سکانس کشف راهروی زیرزمینی از حیث تعلیق، نفس مخاطب را بند می آورد در جایی دیگر پارک، بوی بد کیم را به سخره میگیرد درحالیکه خانواده کیم زیر میز شنونده این سخنان تحقیرآمیزند و سرشکستگی پدر نزد همسر و فرزندان همپای ملودرامی غمگین آه از نهاد تماشاگر بر میخیزاند و زمانی که پسربچه خانواده پارک در حال کیک خوردن است و سر مردی از ورودی زیرزمین هویدا میشود هراس فیلم از هر اثر ژانروحشتی ترسناک تر است، همین کیک که موجب ترومای پسربچه شده در میهمانی انتهای فیلم نیز با فروریختنش آغازگر تراژدی است؛ جایی که کیم پدر که دخترش را از دست داده به سمت پارک حمله ور میشود، انگیزه این حمله مرگبارِ کیم فراتر از کینه تحقیر شدنش است در واقع این اقدام، انتقام کیم از سرنوشتی است که بدیلش را در پارک می بیند.
به همین طریق در تماشای چندباره فیلم با تغییر نقطه دید، قابلیت تأویل متفاوت و قضاوتی متمایز پیدا میکند و در نگاه سوبژکتیو فیلم فراسوی نیک و بد توجیهی برای کنشها نمیماند جز تنازع بقا ،چرا که سیستم حاکم بر تمدن شرایطی ایجاب کرده که حق انتخاب افراد را تعیین میکند چنانکه در پایان فیلم خانواده ثروتمند به دلیل تمکن قادرند آن خانه پر از خاطرات تلخ و وقایع ناگوار را ترک کنند ولی کیم فقیر بالاجبار باید در میان این گذشته نکبت بار حبس شود و هیچ شانس دیگری ندارد جز اینکه روزی پسرش پس از نیل به ترقی طبقاتی آن خانه را بخرد. حس بغرنج و ناگفتنی حاصل از تماشای فیلم انگل نشانگر افقی جدید از جذابیتهای سینما در پیش روی ماست.
پویش های «ایران» و ایرنا علیه کووید 19
سهمی که در شکست کرونا داریم
در سالی که با شیوع بیماری کرونا آغاز شد مسئولیت اجتماعی، مسئولیت های شهروندی و سهم هرکدام از مردم در عبور از بحران های کشور بیشتر از پیش به چشم آمد. همه آنهایی که این روزها می خواستند نقشی در به سلامت گذر کردن از این بحران داشته باشند تلاش کردند سهم شان را انجام دهند. از هنرمندانی که آثارشان را به رایگان در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشتند تا رسانه ها که مردم را به در خانه ماندن تشویق کردند.
روزنامه ایران و خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در تعطیلات نوروز پویشی برای فراخوان عمومی به مسئولیتپذیری جمعی در برابر کرونا به نام های «سهم من در کرونا» و «در خانه بمانیم» راه انداختند و در دو هفته تعطیلات نوروز تلاش کردند با کمک هنرمندان مردم را آگاه و مجاب کنند که در خانه بمانند.
چهره هایی چون محمدعلی کشاورز، اسماعیل خلج، مصطفی رحماندوست، رضا بابک، سعید تشکری، مجید ناظم پور و علی فروتن از چهره هایی بودند که در این پویش همراه شدند و از نقش مردم در کنترل این بیماری و البته راه های گذراندن تعطیلات در خانه صحبت کردند.
اسماعیل خلج نمایشنامهنویس و کارگردان پیشکسوت با تأکید بر این مسأله که مفهومی به نام مسئولیت اجتماعی امروز بیش از هر زمان دیگری یکی از مهمترین تعهدات است، گفت: «در مسیر شکست ویروس کرونا و قطع زنجیره شیوع آن تکتک افراد جامعه در برابر خود، خانواده و دیگر هموطنانشان مسئول هستند. در این مسیر توجه به توصیهها و نکاتی که از سوی مسئولان بخش بهداشت و درمان از یکسو و از سوی دیگر برنامهریزان عمومی کشور بیان می شود بخشی دیگر از اجرای تعهد اجتماعی و مسئولیت فردی هر یک از ما بهعنوان شهروندان جامعه ایران است.»
رضا بابک بازیگر تئاتر ، سینما و تلویزیون هنرمند دیگری بود که در این پویش همراه شد و همدلی و توجه مردم به نکاتی را که برای توقف شیوع کرونا گوشزد می شود، مهمترین سلاح شکست ویروس کرونا دانست. صحبتهای محمدعلی کشاورز را هم میتوانید در صفحه آخر امروز بخوانید. از چهره های ادبی فعال در پویش های«سهم من در کرونا» و «در خانه بمانیم» می توان به مصطفی رحماندوست شاعر اشاره کرد. کسی که با ادبیات کودک در ایران شناخته می شود و در این پویش هم کودکان را به همه یادآوری کرد تا در این روزها خانواده ها از این فرصت ها استفاده کنند و برای بچه ها کتاب بخوانند و گفت: «کودکان کرونا را درنمی یابند و فقط خوش می گذرانند. بیایید بگذاریم تا خاطرات خوش گذرانی در دوران سختی و بیماری برای همه ما شــــیرین تر شود.»
ایرانیان خارج از کشور یک رسانه باشند
سید عباس صالحی در جدیدترین توئیت خود با اشاره به اقدامات بنگاههای خبری ضدایرانی نوشت: از ایرانیان خارج از کشور انتظار داریم که هرکدام یک رسانه باشند.در متن توئیت سید عباس صالحی آمده است:«از بنگاههای خبری ضد ملت ایران انتظاری نیست، اما از ایرانیان خارج از کشور انتظار میرود که هرکدام یک رسانه باشند:در روایت همراهی ملت و دولت ایران علیه کرونا در بیان تنگناهای تحریمی در ایام کرونا در بازروایت مشاهدات کرونایی برای مردم ایران.ایرانیان کنار هم در مقابله با کرونا»
مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب، از ارسال 25 هزار بسته پستی بعد از اجرای طرح «عبور از کرونا با کتاب» مؤسسه خانه کتاب تا 12 فروردینماه خبر داد. به گفته نیکنام حسینیپور: در مجموع 620 ناشر، کتابفروش و فروشگاه آنلاین کتاب عضو سامانه پست مؤسسه خانه کتاب هستند.ارزش ریالی مرسولهها در این مدت برابر با دو نیم میلیارد ریال است.
نمایشگاه آنلاین هنری با هدف حمایت از هنرمندان، مهرورزی و کمک به کارگران روزمزد منطقه نصیرآباد و با رویکرد «کرونا و رنسانس جهان معاصر» فراخوان خود را منتشر کرد. آخرین مهلت تکمیل فرم آنلاین ثبت نام، ارسال تصاویر آثار و مدارک دوشنبه ۲۵ فروردینماه است.
نهاد کتابخانههای عمومی کشور با توجه به تصمیم ستاد ملی مبارزه با کرونا با صدور اطلاعیهای کتابخانههای عمومی کشور را تا ۲۲ فروردین ماه تعطیل اعلام کرد.
«هنر قرن بیستم خاورمیانه» این دوره ساتبیز به دلیل شیوع ویروس کرونا در لندن به صورت آنلاین برگزار شد و فروشی بیش از ۲.۱ میلیون پوندی را ثبت کرد.در حراجی امسال ساتبیز در مجموع ۷۱ اثر ارائه شده بود اما با اعلام خبر برگزاری آنلاین حراجی، شماری از ارائه کنندگان در حراجی شرکت نکردند و در نهایت بیش از نیمی از آثار یا در حراجی ارائه نشدند یا خریداری به قیمت مورد نظر نیافتند.
مهدی سجادهچی (رئیس انجمن فیلمنامهنویسان) با نگارش نامهای پیشنهاداتی برای نحوه توزیع عیدی بین اعضای صنوف خانه سینما مطرح کرد. او در این متن بیان داشته :از مدیران خانه سینما میخواهم حال که فرصت هست اشتباه احتمالی خود را جبران کرده و صدای مدیران اصناف را بشنوند؛.بروید و با مسئولین سازمان سینمایی مذاکره کنید، چانه بزنید، فشار بیاورید و در صورت نیاز از توان فشار آوردن اصناف استفاده کنید تا عیدیِ داستان شده امسال به همه اعضای خانه سینما تعلق گیرد.
جی کی رولینگ اعلام کرد به دنبال گسترش ویروس کرونا و در خانه ماندن خانواده ها لزوم سرگرم شدن کودکان بیشتر شده است و برای کمک به والدین طرح همخوانی کتاب های هری پاتر را راه اندازی کردم.این طرح به نام هری پاتر در خانه با همکاری 5 ناشر امریکایی اجرا می شود و علاوه بر کتاب، پازل ها،فیلم ها آزمون ها و مقالات مرتبط با داستان های هری پاتر را نیز در برمیگیرد.
مراقب باشید ترس هایتان واقعی نشوند!
مریم شهبازی
خبرنگار
«داستانها درمان میکنند، داستانها آسیب میزنند و اگه بارها تکرارشون کنیم واقعی میشن!» این چند جملهای که خواندید، بخشی از تیتراژ آغازین فیلم «داستانهای ترسناک برای شبهای تاریک» به کارگردانی «آندره اوردال» است؛ و البته شاید بتوان گفت مهم ترین پیامی است که بعد از تماشای این فیلم ژانر وحشت که تا اندازهای هم برخوردار از لایههای روانشناختی است ذهن مخاطب را تا مدتی درگیر می کند. با این حال از همان ابتدا که به تماشای این فیلم می نشینید باید بدانید اگر به طور جدی از مخاطبان فیلمهای وحشت هستید نباید انتظار چندانی داشته باشید. «داستانهای ترسناک برای شبهای تاریک» از کتابی با همین نام به قلم «آلوین شوارتز»، نویسنده مطرح امریکایی اقتباس شده است. آغاز فیلم قدری تکراری است، شب هالووین و عده ای نوجوان که می توان حدس زد همه ماجراها به دست آنان رقم خواهد خورد. ماجراجویی چند شخصیت اصلی فیلم آنان را به خانهای اسرارآمیز میکشاند که قدیمیترهای شهر از اتفاقاتی که در آن رخ داده به تاریکی یاد میکنند و حتی دیگران را از ورود به ملکی که می گویند دختر نوجوانی در آن خود را حلق آویز کرده برحذر میدارند. اما نکته جالب توجهی که شاید تا پایان فیلم هم فکرتان را درگیر کند تلاشی ست که «آلوین شوارتز»، نویسنده اصلی این داستان برای انتقال این نکته به خرج داده؛ اینکه ریشه بسیاری از گرفتاریهای امروزمان به ترسهای دوران کودکی بازمی گردد. درست شبیه ماجراهایی که بر سر شخصیتهای اصلی این فیلم می آید و ...
آنان برای نجات خود چارهای ندارند جز ایستادن در مقابل ترسهایی که گریبانشان را گرفته است. یکی دیگر از نکاتی که شاید شما را بیشتر به تماشای این فیلم سینمایی ترغیب کند ریشه داشتن داستانهای مؤثر بر ساخت آن در داستانهای محلی است، « شوارتز» داستانهای این مجموعه را بر اساس افسانههای امریکایی نوشته، هر چند که با توجه به انتشار کتابی با همین نام، عجیب نیست که درباره این افسانهها شنیده یا خوانده باشید. محور اصلی بر کتابی قدیمی میگردد که به سارا، همان دختری تعلق دارد که ابتدا از آن گفتیم و آغاز هر ماجرا هم با داستانی همراه می شود که به یکباره بر صفحات این کتاب نفرین شده نقش میبندند. امتیاز مردم در سایت IMDB به این فیلم 9/6 از 10 است و علیرغم آنکه نمی توان این فیلم را چندان هم ترسناک دانست اما برخی منتقدان خارجی از جمله «مت سینگر» منتقد «اسکرینکراش» آن را ساختهای بسیار وحشتناک خواندهاند که بدون صحنههای خشنی مشابه فیلمهای سبک «اسلشر» شما را با تمرکز بر صحنههایی کابوسوار و سوررئال پای تلویزیون نگه می دارد. ذکر توضیحات بیشتر درباره فیلم را به عهده خودتان می گذاریم تا لذت تماشای این فیلم 2019 که نسخه دوبله آن هم در اپلیکیشنهای داخلی در دسترس است از دست ندهید.
داستانهای ترسناک برای شبهای تاریک
کارگردان: آندره اوردال
تهیهکننده: گییرمو دل تورو، شان دانیل، جیسون اف. براون، جی. مایلز دیل
فیلمنامهنویس: دن هیگمن، کوین هیگمن
داستان: گییرمو دل تورو، پاتریک ملتون، مارکوس دانستن
بر اساس «داستانهای ترسناک برای گفتن در تاریکی» اثر اِلوین شوارتز
محصول ۲۰۱۹ امریکا
۱۰۸ دقیقه